رادينرادين، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

رادين نفس من

خانه پتویی

چند وقتی بود که با بالش برای خودت خونه درست میکردی و ما رو هم مهمون میکردی. و با هم بازی میکردیم.  یه روز گفتی مامان شما میتونی یه خونه قشنگتر برای من درست کنی. من هم با پتو و روبان و پونز دست به کار شدم و وسط هال برات یه خونه درست کردم. که حسابی نظرت رو گرفته بود و چند روزی تزئین خونه ما شده بود.  تو خونه تو باید صبحانه میخوردیم، نهار میخوردیم و ... خلاصه تقریبا در طول روز همه کارها تو خونه تو انجام میشد. از اینکه انقدر خوشحال بودی واقعا لذت میبردم.        ...
12 شهريور 1393

تولد پنج سالگی هدیه الهی من

عزیز دلم منو ببخش که خیلی وقته حال و حوصله نوشتن ندارم امروز به خودم اومدم که تولدت نزدیکه و من هنوز از تولد پارسال اینجا برات کم عکس گذاشتم .  پسر زیبای من تم امسالت جیوانات جنگل بود و من علی رغم تلاشم نتوننستم اونجوری که دلم میخواست این تم را درست کنم. کامپیوترم مشکل داشت و دانش فتوشاپی من هم کم بود، خلاصه این از آب درومد که اون چیزی که میخواستم نبود. ولی به هر حال به تو دردانه ام و مهمانها خوش گذشت. و همین برام کافی بود.  خودت خواستی که امسال فقط بچه ها باشن ولی من بهت گفتم مامان شما هنوز انقدر بزرگ نشدین که من بتونم همه رو کنترل کنم. بنابراین برای اینکه بچه ها باشن مجبور شدیم مهمونی عصرانه بگیریم که مامان...
12 شهريور 1393
1